رسیدن به هر هدفی همیشه مستلزم قبول خطر است . فرد ممکن است بگوید: «نه، من ریسک نمی کنم; من جانب احتیاط را رها نمی کنم » . اما فرد نمی فهمد که تا احتیاط را کنار نگذارد به هدف نمی رسد . هدف همیشه در جای خود بوده است و بر این سیاره قانونی حاکم است که رسیدن به پاداش را به بهای قبول خطر تضمین می کند و جز این راه، راه دیگری وجود ندارد .
ما اغلب زندگی را با نگرشی مثبت به خطر کردن آغاز می کنیم . در کودکی طاقت چشم پوشی از ماجرا جویی های تازه را نداریم به همین خاطر است که مادرها همیشه فرزندان خردسال خود را بالای نردبان و وسط بزرگراه و سرپشت بام و در حال کشیدن دم اسب و . . . پیدا می کنند . یک بچه شاد سالم مثل یک بزرگسال شاد سالم عاشق کنکاش و وسعت بخشیدن به خویشتن است . وقتی اولین قدم های بی ثبات خود را برمی داریم، وقتی تسلط بر هنر راه رفتن را آغاز می کنیم، خود را به مخاطره می اندازیم و به آن عشق می ورزیم!
مشاغل سخت و خطرناک درآمدهای گزاف دارند . در واقع جهان پیوسته ما را تشویق به وسعت یافتن، صعود کردن و متمایز بودن می کند . برای به دست آ وردن هر چیز باید خطرات آن را هم پذیرفت . برای آن که راه رفتن را یاد بگیریم باید خطر زمین خوردن و صدمه دیدن را بپذیریم، برای پول ساختن باید خطر ورشکستگی را هم پذیرفت و کسانی بیش ترین پول ها را می سازند که بیش از دیگران قبول خطر می کنند . برای آن که شانس بردن یک مسابقه تنیس را داشته باشیم، باید با احتمال باختن آن هم مواجه شویم .
برندگان بیش تر از بازندگان ریسک می کنند و به همین خاطر است که بیش تر می برند . در واقع برندگان بیش تر از بازندگان می بازند; اما آن قدر بازی می کنند که بر تعداد بردهایشان افزوده می شود و ما همیشه آن ها را به خاطر پیروزی هایشان به یاد می آوریم نه به خاطر شکست هایشان . ما ادیسون را به خاطر آن یک لامپ برقی که درست عمل کرد به یاد می آوریم نه به خاطر هزاران لامپ دیگری که به نتیجه نرسید .
ما حق انتخاب داریم، انتخاب میان زندگی واقعی یا زیستن نباتی . انتخاب شغل یک ریسک است، عبور از خیابان هم یک ریسک است، شروع یک کسب، آغاز یک رابطه و تشکیل خانواده هم ریسک است، حتی غذا خوردن در رستوران هم ریسک است و خلاصه این که زندگی یک ریسک است، پس بیایید خطر کنیم و شاهد ثمرات آن باشیم .
ریسک چیست؟
ریسک چیست و چه زمانی ریسک بزرگ است و چه زمانی کوچک؟ آیا اصلا باید در زندگی ریسک کرد؟ دانشمندان معتقدند بدون ریسک زندگی انسان پیشرفت نمی‌کند.
ریسک یک مفهوم است. مفهومی که از سالیان دور در زندگی بشری قد علم کرده است. زمانی که انسان غارنشین به دنبال شکار از غارش خارج می‌شد، ریسک می‌کرد و زندگی خود را به خطر می‌انداخت. امروز هم که انسان امروزی پایش را از خانه بیرون می‌گذارد، به محل کارش می‌رود و سفر می‌رود، ریسک می‌کند.
با این حال مفهوم ریسک در ذهن بسیاری از انسان‌ها به معنای مالی آن به کار می‌رود. ریسک مالی یعنی اینکه پول را در راهی به کار ببرند که احتمال از دست دادن آن وجود داشته باشد. با این حال ریسک در مورد هر چیزی که به کار رود این مفهوم را می‌رساند که احتمال از دست دادن آن چیز یا تهدید آن وجود دارد.
البته ریسک به طور مطلق همیشه به معنای از دست دادن نیست. در تئوری بازی و سرمایه‌گذاری ریسک تنها یک مقیاس برای ناسازگاری نتایج پیش‌آمده است. بیمه یک مثال کلاسیک از سرمایه‌گذاری است که ریسک تولید می‌کند. خریداران مبلغی را به عنوان ضمانت می‌پردازند تا از آنها در برابر از دست دادن کالایشان محافظت شود.
یکی از ریسک‌هایی که بسیاری از مردم جهان حاضرند آن را بپذیرند، ریسک شرکت در لاتاری‌ها و خریدن بلیت‌های بخت‌آزمایی است. اغلب تصور می‌شود که این ریسک ریسک کوچکی است. پول اندکی می‌پردازید و در مقابل احتمال دارد جایزه فوق‌العاده بزرگی برنده شوید. درست!
اما کارشناسان معتقدند که برخلاف تصور عمومی، این ریسک، جزو ریسک‌های بزرگ محسوب می‌شود زیرا در این شرایط درصد باخت (پرداخت پول در برابر هیچ) بسیار بیشتر از درصد برد پولی بزرگ در برابر پول اندک بلیت است.
در نتیجه بزرگی ریسک آنگونه که تصور عمومی بر آن است، در درجه اول به میزان باخت دلالت ندارد، بلکه مهم است که چند درصد احتمال برد در آن ریسک وجود دارد.
امروزه از راه‌ها و فرمول‌های زیادی برای به دست آوردن ریسک استفاده می‌شود.
دانشمندان، کارشناسان و حتی بازرگانان ترجیح می‌دهند پیش از انجام هر کاری درصد ریسک آن را محاسبه کنند. اگر شما در بورس سهام دارید احتمالا با فرمول‌هایی که برای محاسبه ریسک در بورس به کار می‌روند هم آشنایی دارید.
در خرید و فروش کالا، زمین و ... هم راه‌هایی برای تقریب میزان ریسک وجود دارد. اما وقتی پای روابط انسانی به میان می‌آید، محاسبه ریسک کمی سخت‌تر می‌شود. اینکه در ارتباط با یک انسان دیگر چقدر ریسک وجود دارد را از هیچ فرمولی نمی‌توانید به دست بیاورید.
برای حل این مشکل هم راه‌هایی وجود دارد. حس ترس، یکی از راه‌های جلوگیری از ضرر بزرگ در شرایط انسانی است که در ما انسان‌ها به ودیعه گذاشته شده است. در بسیاری از موارد این حس به کمک انسان می‌آید و او را از انجام کاری که ریسک بزرگی در آن است وامی‌دارد.
اما اگر با این حس درست برخورد نشود، لحظه به لحظه بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود تا جایی که مانع از انجام کارهای ساده هم می‌شود. با این حال افراد موفق کسانی هستند که از ریسک کردن نترسیده‌اند. ترسشان را کنترل کرده‌اند و نگذاشته‌اند روز‌به روز گسترده‌تر شود.

برای تعیین منطقی بودن یا نبودن ریسک در روابط انسانی باید تا آنجا که ممکن است اطلاعات جمع‌آوری کرد. شناخت را افزایش دارد و فرصت‌ها را در نظر داشت.